Skip links

چند سوال ساده برای شناخت هدف خود

بر اساس نظرات کن جونز مدیر یکی از بخش های شرکت سیسکو استراتژی بازاریابی به شما می گوید که امروز در کجا قرار دارید و بر اساس چشم انداز خود در آینده در کجا خواهید بود. تاکتیک های خاص بازاریابی سنگ بناهای کوچکی هستند که با روی هم قراردادن آن ها سرانجام شرکت را به چشم انداز واقعی خود می رسانند.

پیش از آغاز هر پروژه ی بازاریابی از مهم ترین پرسش هایی که باید از خود پرسید این است که اهداف واقعی تان چیست؟ برای تحقق چه چیزی تلاش می کنید؟ برخی از افراد تصور می کنند که این پرسش ها بسیار ابتدایی و پایه ای هستند بدین رو از مطرح کردن آن ها امتناع می ورزند و متاسفانه این گونه پرسش ها بی پاسخ می مانند. بدون پاسخ روشن به این پرسش ها چطور متوجه خواهید شد که واقعاً موفق شده اید یا خیر؟ چطور متوجه می شوید که کارهای درست را در مسیر درست انجام می دهید؟

article_image_one_139.jpg

اگر هدف شرکت شما ایجاد آگاهی نسبت به خط تولید محصولی جدید باشد ممکن است به منظور افزایش این آگاهی از استراتژی شریک گزینی استفاده کنید. ولی اگر هدف شما افزایش رشد سودآور باشد ممکن است از یک کمپین تبلیغاتی به وسیله پست الکترونیک برای مشتریان هدف خود استفاده کنید. همچنین برای این که بتوانید به طور کامل رشد سریع بازار و تعادل بین رشد و هزینه را پشتیبانی کنید ممکن است به افزایش بهره وری در ابزارهای فروش خود بپردازید. هر دوی این رویکردها راههایی معتبر برای رسیدن به چشم انداز رشد سودآوری است. چطور می توان بین دو رویکرد متفاوت دست به انتخاب بزنید در حالیکه هیچ درک صحیحی از آنچه که به دنبال تحقق آن هستید ندارید؟ بدون شناخت اهداف شما هیچ مبنایی برای ارزیابی و ارزش گذاری انتخابهایتان ندارید و این بدان معناست که شما هرگز نمی توانید نتایج پروژه خود را ارزیابی کنید زیرا آنچه را که شما برای رسیدن به آن تلاش می کردید در وهله ی اول مشخص نبود. اگر نمی دانید اهدافتان چیست، لازم است بپرسید. اگر اهداف روشن نیستند برای شفاف ساختن آن ها جلسه بگذارید. اگر عدم توافقی در مورد اهداف وجود دارد از شخصی بخواهید تا گروهتان را سامان بخشد و در جهت اهداف متحد کند.
اهداف یک کسب و کار جهت را برای استراتژی های بازاریابی و برنامه ها مشخص می کند. وسعت اهداف بازاریابی را می توان از ایجاد آگاهی (اطمینان از اینکه مشتریانتان از وجود شما اطلاع دارند) تا ایجاد تقاضا (جذب مشتریان به سوی محصولات خود) و ایجاد کشش تازه (تبدیل چشم اندازها به درآمد) در نظر گرفت.
استراتژی های آگاهی وجود شما را برای مشتریان هدفتان عینی و قابل مشاهده تر می کنند. در واقع اگر مشتریان بالقوه در مورد شرکت شما چیزی ندانند تمایلی برای خرید از شما نخواهند داشت. به عبارت دیگر لازم است اطمینان حاصل کنید که مشتریان کنونی و مشتریان بالقوه از وجود شما آگاهند و این که شما چطور بهتر از رقبا و شرکت های جایگزین هستید را بخوبی درک می کنند.
ایجاد تقاضا همان گونه که از مفهوم آن نیز پیدا است عملی است که به شکل گیری تقاضا برای کالاها و خدمات بر اساس آگاهی، منافع و تمایزات مشتری منجر می شود. استراتژی ها و تاکتیک های ایجاد تقاضا مشتریان را جذب می کند و آن ها را به مشتریانی واقعی تبدیل می کند که تمایل به پرداخت پول برای خرید را ایجاد و هدایت می کند. وقتی که کلیک ها به مشتری تبدیل می شوند یعنی درست زمانی که درخواست خرید امضا شده از سوی مشتری پس از ماه ها مذاکره به دست شما می رسد و مشتری می گوید:
من این را می خواهم و در نتیجه هزینه تمام تلاش های سخت شما پرداخت می شود و یک نفر کالای شما را می خرد.
آگاهی = چشم ها و گوش ها
ایجاد تقاضا = تماس، کلیک یا ملاقات
هدایت میل خرید = پرداخت مشتریان

Leave a comment

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.
خانه
فروشگاه
مقالات
جست و جو
Explore
Drag