Skip links

۵ راهکار برای تقابل کارآفرینان با مشکلات

کارآفرینان می کوشند رضایت سرمایه گذاران را جلب کنند. آنان از صبح که بیدار می شوند با موانع بسیاری رویاروی هستند، حقوق و دستمزد را به موقع بپردازند، پیچیدگی ها و رویدادهای غیر منتظره را رفع و رجوع کنند، یا محصول جدیدی به بازار ارائه دهند. البته، هرکسی نمی تواند از این دریای مواج و خروشان به سلامت بگذرد.

در این میان، بعضی ها نیز با سرسختی برای سرمایه گذاران و مشاوران می ایستند و از پس مشکلات برمی آیند. همین کارآفرینان هستند که جریانی از مشکلات بی پایان را به مزایایی مفید تبدیل می کنند. آنان با وجود این موانع، قوی تر و موفق تر می شوند. وقتی دیگران عصبی می شوند، آنان نه تنها آرامش شان را حفظ می کنند بلکه فرصت ها را نیز می قاپند. اندی گراو، مدیرعامل سابق اینتل می گوید، “شرکت های بد با بحران ها نابود می شوند. شرکت های خوب به بقاء ادامه می دهند. شرکت های عالی در بحران ها بهبود می یابند.” با وجود چنین موانعی، کارآفرینان پیوسته در مسیر حرکت شان، در حال تغییرند. کارآفرینانی مثل جان دی راکفلر، توماس ادیسون، و استیو جابز وقتی مانعی سد راهشان شد از همین فرمول استفاده کردند، حتی از این وضعیت برای تحقق بخشیدن به آرزوهایشان بهره می بردند.

آنچه در ادامه می خوانید ۵ راهبردی است که به کارآفرینان کمک می کند به مقابله با مشکلات بپردازند.

article_image_one_389.jpg

۱٫خونسرد باشید.

جان دی راکفلر تازه دوسال از شروع نخستین شغلش گذشته بود که اعتصاب ۱۸۵۷ (در امریکا) رخ داد. راکفلر می توانست در شرایط تأسف آوری که با آن دست و پنجه نرم می کرد، ناامید شود و از پا بیفتد. اما به جای این که از وضعیت اقتصادی بنالد و منتظر تحولی عظیم باشید، تصمیم گرفت رویدادها را متفاوت از بقیه ی اطرافیانش ببیند. او شرایط موجود را مثل فرصتی برای یادگیری می دید، و می خواست تولد دوباره ی بازار را تجربه کند. او می خواست در هر فاجعه ای، فرصت ها را ببیند تا بالاخره از یک فرصت استفاده کند.طی ۲۰ سال پس از نخستین بحران امریکا، راکفلر به تنهایی ۹۰ درصد بازار نفت را کنترل می کرد. کارآفرینان امروزی، مانند راکفلر در شرایط آشفته ای زندگی می کنند. به جای این که بگذاریم درک مان از رویدادها بر قضاوت مان تأثیر بگذارد، می توانیم به شرکت هایی مثل لینکدین و مایکروسافت نگاه کنیم که هردویشان در زمان بحران های اقتصادی تأسیس شدند. وقتی دیگران علاقه اشان را نسبت به آخرین دستاوردهای یک رقیب یا شایستگی های یک سرمایه گذار از دست می دهند، ما می توانیم راه خونسردی راکفلر را تحت فشارها در پیش بگیریم و به دنبال فرصتی در بحران باشیم.

۲٫متفاوت فکر کنید.

استیو جابز معروف بود به این که چیزها را طور دیگری می دید و شیوه ی دیدنش را “عرصه ی تحریف واقعیت” می نامید، و از همین رو جمله هایی مثل “نمی توان انجامش داد”، برایش تحقیرآمیز بود. وقتی او شیشه ی خاصی را برای نخستین آیفون سفارش داد، تولیدکنندگان از فرارسیدن موعد تحویل محصول وحشت داشتند. جابز گفت: “نترسید. شما می توانید از پسش بر بیایید. ذهن تان را رویش متمرکز کنید. می توانید.” ما می توانیم تصمیم بگیریم که ایده های اولیه و اهداف مان را با پافشاری بر موانع موجود کنار بگذاریم، موانعی که در حقیقت آن قدر ها هم سخت نیستند. ما هم مثل رهبر اپل، باید توانایی هایمان را باور کنیم و از هیچ، چیزی بسازیم. شرکت هایی مثل فیس بوک و گوگل در سال های اولیه ی تأسیس شان، به خاطر ایده هایی که هیچ کس دیگری نداشت توانستند کار منحصر به فردی ارائه دهند. این یعنی فرصتش را داشتند به خاطر ایده ی متفاوت شان پیشرو باشند و جا بیفتند.

۳٫قوانین را نادیده بگیرید.

ساموئل زموری ، مالک یک شرکت کوچک میوه های تازه، یک روز پی برد نمی تواند پلی را بسازد، که برای عبور از رودخانه ی امریکای مرکزی به آن نیاز داشت. دلیلش این بود که شرکت یوتانیتد فروت، یکی از قدرتمندترین شرکت های امریکا در آن زمان، به مقامات دولتی رشوه می داد و آنها ساخت پل روی رودخانه را ممنوع اعلام کرده بودند. در عوض، زموری به مهندسانش دستور داد دو اسکله ی بلند بسازند که تا مرکز این رود برسد. هروقت لازم بود این دو اسکله را با یک پل موقت برای چند ساعت به هم متصل می کرد. وقتی یونایتد فروت شکایت کرد، زموری فقط خندید و گفت : “چرا؟ این که پل نیست. این فقط یک جفت اسکله ی قدیمی است.” می توانیم چنین ابتکارها و خلاقیت هایی را در شرکت های تازه بنیانی مثل آبر و تسلا ببینیم. گاهی اوقات باید کارهایی انجام دهیم و مجبوریم با نادیده گرفتن مقررات منسوخ و ظالمانه به اهداف کسب و کارمان برسیم. درست است، این کار جواب می دهد.

۴٫پیش بینی کنید (منفی فکر کنید).

این فن در شرکت های تازه بنیان به کار می رود و هاروارد بییزینس آن را پیش مرگی می نامد. فن پیش مرگی، که توسط روان شناسی به نام گری کلین طراحی شده است، تمرینی برای ادراک پیشرفته است. اما مثل همه ی ایده های ناب دیگر، درواقع چیز جدیدی نیست. اعتبار آن به دوران باستان بر می گردد. آنها نام بهتری هم برایش داشتند: “شرارت عامدانه”. برنامه های ما به ندرت آن طوری که فکر می کنیم نتیجه ی مطلوبی می دهند. ولی ما می توانیم صدای ذهن مان را بشنویم و کارهایی را تشخیص دهیم که می توانند نادرست باشند. با به کارگیری این فرآیند، ما از رقیبانی جلو می زنیم که با آنچه تصورش را نمی کردند پیش بیاید، شوکه می شوند و عقب می کشند.

۵٫به سرنوشت تان عشق بورزید.

وقتی تمام پژوهش ها و کارگاه تولیدی توماس ادیسون با خاک یکسان شد، او عصبانی و غمگین نشد. در عوض، انرژی بیش تری گرفت. تنها در عرض سه هفته نیمی از کارگاه بازسازی و راه اندازی شد، به این خاطر که ادیسون به سرنوشتش عشق می ورزید. ما در زندگی خودمان، وقتی یک سرمایه گذار را از دست می دهیم یا کارمندی شرکت مان را ترک می کند، می توانیم از ادیسون پیروی کنیم. وقتی جک دورسی، مدیرعامل سابق توئیتر را برکنار کردند، او دلسرد و افسرده نشد. در عوض، واقعیت را پذیرفت و اسکوئر، یکی از بزرگ ترین شرکت های تازه بنیان پردازشگر پرداخت ها در دنیا، را تأسیس کرد. ما از شیون و ناله، عصبانیت یا ناامیدی، سودی نمی بریم. ولی همیشه از اشتیاق و انرژی چیزهای تازه ای به دست می آوریم.

Leave a comment

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.
خانه
فروشگاه
مقالات
جست و جو
Explore
Drag