پرش لینک ها

۵ دلیل نیاز به رقیب برای کسب و کار

همواره از صحبت کردن با کارآفرینان درباره ی کسب و کارشان بسیار به وجد می آیم و انرژی می گیرم. به عنوان یک کارآفرین در DNA و خون ما است که هر مسئله ای را به عنوان چالش ببینیم. چون فرصتی را به وجود می آورد که بتوانیم کسب و کاری را با محیطی برای حل مشکلات بسازیم.

با این وجود، پس از شنیدن بحث های صاحبان شرکت های نوبنیاد یا آغازگر درباره ی ایده های جدید یا طرح های کسب و کار فوق العاده شان همیشه یک سؤال را از آنها می پرسم: چه آدم دیگری در آن جا هست؟ پاسخ ها عموماً یکسان است: “ما منحصر به فردیم. فقط یکی از این نوع هستیم و رقیب نداریم. به همین دلیل است که بسیار عالی است!”

شما نمی توانید خطایی بزرگ تر از این داشته باشید. نداشتن رقیب یا “رقابت صفر” لزوماً چیز خوبی نیست، به ویژه وقتی میلیون ها کارآفرین در سراسر جهان هستند که بوی فرصت های کسب و کار بالقوه را از هر جایی احساس می کنند. اگر شرکت نوبنیاد شما می تواند چنین مشکل فراگیری را برطرف کند، چرا دیگران همان کار را انجام ندهند؟ داشتن یک دشمن چیز خوبی است، و هر قدر قوی تر و بزرگ تر باشد، بهتر است! مثلاً پرسکوپ و میرکات را در نظر بگیرید. این دو اپلیکیشن یا کاربردافزار صحنه ی کسب و کار را متحول نمودند، آنها یک راه حل تک لمسی برای تلویزیونی اینترنتی روی دستگاه های موبایل ارائه کردند. این دو کاربردافزار تقریباً در یک زمان به بازار عرضه شدند، و حالا با یکدیگر برای احراز مقام بزرگ ترین یا بدترین می جنگند.

دلیلی وجود دارد که هر کسب و کار بزرگ یک دشمن دارد که می خواهد آن را پایین بکشد، درست مثل هر افسانه ی بزرگ که یک آدم شرور یا بد ذات دارد: چون یک داستان عالی برای مصرف کنندگان است که از قهرمان شان خرید کنند. مثلاً، اپل و اوبر هر دو خودشان را در مقابل رقیبی می بینند که دیگر کهنه شده بود: به ترتیب رایانه های شخصی، و تاکسی ها. دشمنان برای کسب و کارها به دلایل مشخص زیر خوب هستند:

article_image_one_395.jpg

۱٫ تنش

تنش، درست مثل رقابت برای کسب و کار خوب است. اگر شما با یک پیشرفت شگفت انگیز مواجه باشید یا رقبای تان کارزار بازاریابی موفق و گسترده ای به راه انداخته باشند شما سه انتخاب دارید: انطباق، تغییر، یا مردن. تنش راه را برای تفکر خلاقانه هموار می کند، که می تواند به پیشرفت چشمگیر و عمده در بازار بینجامد. من عاشق ایجاد تنش در کسب و کار خودم هستم. چون ذهنیت رقابت را در میان اعضای تیم ام برای سبقت گرفتن از یک دیگر ایجاد می کند.

۲٫ نوآوری

اگر شما تنها کسب و کار در حوزه یا صنعت خودتان باشید، فرصت ها و شانس ها وجود دارند ولی شما احتمال راحتی و تن پروری را ترجیح می دهید. اگر واقعاً این اتفاق بیفتد، نوآوری کند و بسیار خزنده می شود، و این امر می تواند دردسر بیافریند یا حتی به مرگ یک شرکت بینجامد. وقتی شما رقیب دارید، دائماً به دنبال راهی است که بتوانید از آنها بالاتر باشید و در دور از آنها پیش بگیرید. این نوع مسابقه ی نوآوری می تواند یک صنعت را به جلو سوق دهد و کسب و کارتان را به گونه ای نگاه دارد که اندیشه ی رهبران را به نوآوری تحریک کند.

۳٫ خدمات مشتریان

فروشگاه های الف و ب محصولات یکسانی را عرضه می کنند و در یک خیابان هم واقع شده اند. اما، فروشگاه الف به طور قابل ملاحظه ای حجم بالاتری از ترافیک پاها را دارد که به آن رفت و آمد می کنند. چرا؟ چون می داند برای آن که موفق باشد باید ۱۰۰درصد بهتر از رقیب اش در هر چیزی، از جمله خدمات مشتریان، باشد. خدمات مشتریان عالی می تواند عامل محرک یک کسب و کار باشد، که شامل هر چیزی از خوشامدگویی به مشتریان به هنگام ورود به فروشگاه تا کنترل خریدهای شان هنگام خروج می شود. تلاش کنید نه تنها بزرگ ترین در صنعت خودتان، باشید بلکه بهترین خدمات مشتریان را ارائه دهید.

۴٫ اعتبار

اگر شما تنها شرکت در بازارتان هستید، آیا واقعاً یک مشکل را حل می کنید، یا فقط پارازیت ایجاد می کنید؟ این یک سؤال درست و به جا است که دوست دارم بیش تر تیم های شرکت های نو بنیاد از خودشان بپرسند. هر قدر رقابت در صنعت تان بیش تر باشد، نگاه مصرف کنندگان در کل به محصولات تان بهتر خواهد شد.

فیت بیت یک مثال خوب است. وقتی محبوبیت لباس های تناسب اندام شروع به افزایش کرد، فیت بیت درست همان جا و سر بزنگاه منتظر بود. مطمئن باشید که خیلی های دیگر هم در کنار فیت بیت بودند، ولی هیچ یک نمی دانستند این شرکت چه کار می کرد. وقتی رقیبی مثل نایک به عرصه ی رقابت آمد، اعتبار فیت بیت فوق العاده بالا رفت و کمک کرد سلطه ی خودش در این عرصه را محکم تر کند. یک چیز برای احراز رتبه ی نخست در بازار وجود دارد- همواره یکی دیگر است که می خواهد در بازار شما تنها باشد است.

۵٫ تمرکز

با وجود صدها و حتی هزاران مشتری بالقوه، رقابت در صنعت تان به شما اجازه می دهد روی مشتری مناسب برای کسب و کارتان تمرکز کنید. به آن مثل این نگاه کنید: زمانی بود که ایمیل هایم را بازبینی می کردم و در آن جا خرمن خرمن ایمیل غذای سگ و کوپن گل و بوته بود. در آن زمان، نوه نداشتم و چند اسب داشتم، نه سگ. شرکت ها هزاران ایمیل انبوه را در کارزار ایمیلی کورکورانه ارسال می کردند که نه تنها مرا می رنجاند بلکه باعث می شد همه ی آنها را حذف یا بلوکه کنم. نتیجه: آنها یک مشتری بالقوه را حتی بدون این که بشناسند از دست دادند.

به جای پرداختن به حجم زیاد و غیراخلاقی در بازاریابی برای رسیدن به مخاطب فراگیر، که ممکن است بسیاری از آنها حتی به محصولات شما نیازی نداشته باشند می توانید فقط روی پیام دادن به مخاطب یا مشتری هدف تمرکز کنید. شناختن این که چه کسی مخاطب شما است و نیز تهیه ی پیام های سفارشی برای آنها راه نتیجه بخشی برای ایجاد وفاداری نسبت به برندتان است.
شما باید بزرگ ترین و بدترین دشمن را که می توانید در ذهن تان تصور کنید داشته باشید، چون شما می خواهید بزرگ ترین و بدترین در عرصه ی خودتان باشد.

ارسال دیدگاه

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.
خانه
فروشگاه
مقالات
جست و جو
Explore
Drag