مراحل کلیدی کارآفرینی
تفاوت اساسی میان کارمند و مدیر با کارآفرین در عدم قطعیت است؛ ترویج کارآفرینی به عنوان یکی از اجزای توسعه اقتصادی کشورها شناخته می شود و کارآفرین فردی است که برای تحقق رویاهای خود دست به کار شده و متعهد می شود مخاطرات یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی و تقبل کند.
نتیجه تصمیمات کارآفرین با ابهامات و عدم قطعیت های زیادی مواجه است، بنابراین این فرد باید علاوه بر آرمانگرایی در مسیر رسیدن به رویاهای خود، واقع بین نیز باشد. کارآفرین در ابتدای راه باید زمان زیادی را صرف کار خود کند، بنابراین باید انگیزه و اشتیاق کافی داشته باشد.علاوه بر انگیزه، داشتن تجربه و مهارت کافی نیز برای کارآفرین شدن لازم است درواقع برای این کار نیاز به نبوغ و خلاقیت های خارق العاده نیست، اما فرد برای ورود به هر بازاری باید در آن خبره باشد، یعنی باید بازار و فناوری های موجود در آن را بشناسد و فرصت های آن را درک کند. برای موفقیت در مسیر کارآفرینی باید عوامل متعددی را در نظر گرفت، زیرا این فعالیت ها در خلا انجام نمی شود، بلکه در محیط و بازارهایی انجام می شود که عوامل زیادی در اوج گرفتن یا سقوط آن دخیل اند.
شروع با کشف یک فرصت
شروع یک کسب و کار به چیزی بیش از یک ایده نیاز دارد. فرآیند کارآفرینی نه با طرح و ایده اولیه و نه با سرمایه اولیه، بلکه با کشف یک فرصت آغاز می شود. بسیاری از کارآفرینان بزرگ معتقدند «هر «ای کاش» که می شنوید یک فرصت برای کارآفرینی است». بیل گروس، مدیر موسسه آیدیا لب، ۵ عامل کلیدی را برای راه اندازی یک استارت آپ بر اساس درجه اهمیت به این ترتیب معرفی می کند: زمان ورود به بازار، تیم، ایده، بیزینس مدل، سرمایه.
۱- زمان ورود به بازار:
درواقع مهم ترین عاملی که یک استارت آپ باید در نظر بگیرد، زمان ورود به بازار هدف است. طرح های زیادی بوده اند که زودتر از زمان مناسب وارد بازار شده اما به دلیل عدم استقبال مخاطبان شکست خورده اند. همان طور که اگر دیرتر از موعد وارد بازار بشوند کار سخت تری را برای به دست آوردن مشتری خواهند داشت.
۲- تیم:
جمع آوری تیم مناسب یکی از عوامل کلیدی در موفقیت استارت آپ به شمار می رود. پژوهش های انجام شده در دانشگاه ام آی تی، نشان می دهد کسب و کارهایی که موسسان متعدد دارند از کسب و کارهای تک موسس موفق ترند. انتخاب افرادی که می خواهید با همکاری آنها شرکت را تاسیس کنید بی نهایت مهم است. در حال حاضر یکی از علت های اصلی به نتیجه نرسیدن ایده ها و استارت آپ ها، نداشتن تیم مناسب است. بسیاری از استارت آپ ها به علت فروپاشی تیم آن، متوقف یا با شکست مواجه شده اند. در واقع بدون تیم مناسب، ایده خوب کارآیی مطلوب را نخواهند داشت.
۳- ایده:
بدون ایده مناسب، تیم خوب به اثربخشی کافی نمی رسد. به گفته بسیاری از کارآفرینان تا زمانی که نیاز وجود دارد ایده هم وجود دارد.
۴- بیزینس مدل:
بیزینس مدل باعث می شود جنبه های مهم یک کسب و کار دیده شود و از طرفی مشخص می کند که ایده موجود عملیاتی است یا خیر.
۵- سرمایه:
راه های متفاوتی برای تامین سرمایه مورد نیاز در راه کارآفرینی وجود دارد. بسیاری از افراد با سرمایه های شخصی و خانوادگی، کسب و کار مورد نظرشان را راه اندازی می کنند، عده ای به دنبال جذب وام از بانک ها و موسسات مالی می روند، برخی از افراد نیز با در نظر گرفتن شرایط موجود به دنبال جذب سرمایه از سازمان های حمایتی می روند. همیشه برای طرح و ایده خوب که آینده روشنی دارد، سرمایه گذار هم پیدا می شود.
اکوسیستم کارآفرینی
با در نظر گرفتن این موارد می توان قدم در راه کارآفرینی گذاشت و رویاها را به واقعیت رساند. اما برای توسعه کارآفرینی در هر کشور، به ساختاری نیاز است که امکان رشد و شکوفایی کارآفرینی را فراهم کند. بستری که فضای رشد و ارتقای کارآفرینی را در هر کشور و منطقه ای به وجود می آورد، اکوسیستم کارآفرینی نامیده می شود. اکوسیستم کارآفرینی از چند نهاد مجزا تشکیل می شود که در عین حفظ استقلال با هم تعامل سازنده دارند. دره سیلیکون به علت حضور کمپانی های فراوان در حوزه فناوری های پیشرفته، به عنوان نقطه کانونی اقتصاد دانش بنیان در جهان است. راز موفقیت دره سیلیکون در اکوسیستم آن نهفته است که توسعه اقتصادی مبتنی بر نوآوری را رقم می زند.
این اکوسیستم که بنا بر نیازها و در یک فرآیند تکاملی شکل گرفته است، با ایده پردازی در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی یا توسط استعدادهای خلاق و نوآور شروع می شود و با سرمایه گذاری هسته اولیه و با ایجاد شرکت نوپا، به تولید فناوری یا محصول اولیه ای می انجامد که اگر محصول مناسبی باشد و جهت گیری مناسبی نسبت به بازار داشته باشد، مورد توجه سرمایه گذاران ریسک پذیر قرار می گیرد و این سرمایه گذاری، به توسعه محصول و رشد شرکت می انجامد. بالاخره شرکت های موفق یا جذب شرکت بزرگ می شوند یا خود به اندازه کافی رشد کرده و به عنوان شرکت سهامی عام وارد بورس خواهند شد. در منطقه سیلیکون ولی، تمام تلاش ها در تکرار نمونه های موفق فناورانه متمرکز شده است. همین رویکرد موجب شد به مرور زمان نهادهایی در این منطق ایجاد شود تا سختی و ریسک های مسیر ارزش آفرینی برای صاحبان ایده قابل تحمل شود. تعدادی از این نهادها که در کشور ما نیز به وجود آمده اند عبارتند از:
مرکز رشد یا انکوباتور:
خدمات مرکز رشد در قالب برنامه ای حمایتی میان مدت به شرکت ها ارائه می شود. درواقع مرکز رشد علاوه بر در اختیار گذاشتن فضا و امکانات دارای مشترک برای شرکت های نوپا به آنها مشاوره تجاری و مدیریتی نیز می دهد. در ازای ارائه این خدمات، معمولا هزینه ثابت ماهانه ای را به عنوان اجاره فضا یا استفاده از خدمات مرکز رشد از شرکت ها دریافت می کنند که این هزینه بسیار کمتر از هزینه ایجاد دفتر کاری مستقل است و حضور در مراکز رشد را برای شرکت های نوپا یا شرکت های دانش بنیان به صرفه می کند. در مراکز رشد، تمرکز بر حمایت از شرکت های تازه تاسیس از مراحل اولیه توسعه فناوری تا مرحله درآمدزایی است.
شتاب دهنده:
شتاب دهنده ها نسبت به مراکز رشد پدیده ای نوظهور محسوب می شوند. این مراکز از طریق فراخوان و برگزاری رویدادها، تیم های مناسبی که آینده درخشانی دارند را جذب می کنند و با اجرای برنامه های شتاب دهی از آنها حمایت می کنند. عموم شتاب دهنده ها در صنعت فناوری اطلاعات فعالیت می کنند. در صورت ورود کارآفرینان به این مراکز به دلیل حمایت های زیرساختی، مالی، مربیگری و مشاوره ای، عموما مسیر ۲ تا ۳ ساله کارآفرینان در مدت زمان ۶ تا ۹ ماهه طی می شود. با این نگاه می توان متوجه شد که چرا به این نهاد، شتاب دهنده می گویند. شتاب دهی به کسب و کارهای نوپا موجب می شود در مدت زمان کوتاه تری کارآفرین دریابد که آیا مدل کسب و کار پیشنهادی موفق خواهد شد یا خیر. اگر مدل کسب و کاری موفق نباشد، در زمان کارآفرین صرفه جویی شده و با تجربه به دست آمده می تواند روی ایده دیگری برای تجاری سازی کار کند.
در ایران طی دوره شتاب دهی، مبلغی برای حمایت مالی به تیم نوپا اختصاص می یابد که معمولا بین ۲۵ تا ۴۰ میلیون تومان است. علاوه بر این مربی یا منتور (Mentor) در اختیار آن قرار می گیرد که موجب سریع تر شدن فرآیند رشد کسب و کارها می شود. مربی شخصی است که تجربه استارت آپی داشته و در حوزه آن استارت آپ خبره محسوب می شود. مربی در مقایسه با مشاور، اعضای تیم را از منظر دانشی و مهارتی ارتقا می بخشد. درواقع مربی با نشان دادن فرصت ها و چالش ها به تیم، چشم انداز آینده را ترسیم می کند. این مربی در یک رابطه دوستانه و در عین حال صریح به استارت آپ کمک می کند که مسیر درست و کوتاه تری را برای رسیدن به هدف انتخاب کند. در ازای این خدمات شتاب دهنده بخشی از سهام استارت آپ را دریافت می کند و از طریق ارزش افزوده ایجاد شده، کسب سود می کند.
پارک های علم و فناوری:
پارک های علم و فناوری مراکزی هستند که عمدتا در جوار مراکز تحقیقاتی، علمی و دانشگاهی تاسیس شده و در راستای تجاری سازی نوآوری های برآمده از دانشگاه ها عمل می کنند. درواقع این مراکز با استقرار شرکت های دانش بنیان در فضایی متمرکز، با ایجاد ارتباط و تعامل علمی میان کارآفرینان و دانشگاه ها، فضایی مناسب برای خلاقیت و نوآوری ایجاد می کنند. زیرساخت های آزمایشگاهی یکی از مزایای مهم پارک های علم و فناوری برای شرکت های فناوری محور محسوب می شود. عموما پارک های علم و فناوری، نفع مستقیمی از موفقیت یا عدم موفقیت شرکت های زیرمجموعه خود نمی برند و سهامدار شرکت های زیرمجموعه خود نیستند.
سرمایه گذاران ریسک پذیر:
شرکت های سرمایه گذاری غیربورسی، روش های مختلفی برای تامین مالی تعریف می کنند. یکی از این روش ها، سرمایه گذاری در شرکت های نوپا به امید رشد بسیار بالا در بازه زمانی بین ۷ تا ۱۰ سال است. عموما رشد سریع درآمدها، در مورد شرکت های نوآور و فناوری محور رخ می دهد که بازار قبلی را تخریب می کنند و بازاری جدید می سازند. از این رو سرمایه گذاری ریسک پذیر را یکی از روش های تامین مالی نوآوری در نظر می گیرند. کسب و کارهای ورودی به شرکت های سرمایه گذاری ریسک پذیر در چند گروه، مرحله ابتدایی و مقدمات، مرحله رشد سریع و توسعه و مرحله متاخر دسته بندی می شوند. تفاوت میان این کسب و کارها میزان فروش و درآمد است که به نوعی اندازه شرکت را نشان می دهد. برخی نیز تفاوت را در مراحل توسعه محصول می دانند. در کشورمان نیز چند شرکت سرمایه گذاری ریسک پذیر وجود دارد ولی عمده فعالیت این نوع از سرمایه گذاری از سال ۱۳۹۰ در کشور شروع شده و هنوز در ابتدای راه قرار داریم.