۶ درس بازاریابی در سرزمین عجایب
آلیس در سرزمین عجایب، فارغ از ایجاد فضایی شاد و مفرح، حرفهای دیگری نیز برای گفتن دارد؛ حرفهایی که از دیدگاههای گوناگون قابل تأمل هستند. در اینجا از منظر بازاریابی به این اثر بزرگ نگاه می کنیم و چند نکته را که برگرفته از آن است، بررسی می کنیم:
آلیس در سرزمین عجایب نوشته ی لوئیس کرول یکی از رمانهای مشهور قرن نوزدهم است که تاکنون اقتباسهای مختلفی از آن صورت گرفته است. یکی از نکات جالب درباره ی این اثر این است که علی رغم درون مایه و فضای کودکانه اش، با گروههای سنی مختلف ارتباط برقرار می کند. استقبال تماشاگران از اقتباس سال ۲۰۱۰ از این شاهکار ادبی که با بازی جانی دپ همراه بود.
۱٫ «بعضی وقت ها قبل از صبحانه، من شش چیز غیرممکن را در ذهنم تصور می کنم و آنها را باور می کنم.»
این جمله ی ملکه ی سرزمین عجایب شاید برای خیلی از ما که حتی صبحانه هم نمی خوریم، قدری عجیب باشد اما واقعیت این است که فرایند طوفان فکری (brainstorming) دارای مرز مشخصی نیست و نمی توان آن را به زمان و مکان خاصی محدود کرد. در بازاریابی و تبلیغات ایده های جدید در موقعیت هایی به ذهن ما خطور می کنند که ما حتی فکرش را هم نمی کنیم. برخی از ایده ها در ابتدا احمقانه به نظر می رسند اما با چندین بار چکش خوردن به اقداماتی نوآورانه تبدیل می شوند و سهم بازار یک شرکت را تکان می دهند. پیشنهاد می کنم همیشه دفترچه ی یادداشتی به همراه داشته باشید تا وقتی ایده ای به ذهن تان خطور می کند، به دلیل مشغولیت های روزمره آن را به فراموشی نسپارید.
۲٫ «می شود به من بگویید از کدام راه باید بروم؟» «بستگی دارد که به کجا می خواهی بروی.»
این سؤال و جواب بین آلیس و گربه می تواند در ارتباط با بازاریابی نیز مصداق پیدا کند. برای اجرای هر ایده ای (پروموشن، تبلیغات اتوبوسی، تخفیف، اجرای کمپین و …) داشتن چشم انداز نقش بسیار مهمی در موفقیت دارد. داشتن چشم انداز وسیع (big vision) به تمام فعالیت های بازاریابی جهت می دهد. از همان ابتدا باید بدانیم که می خواهیم به کجا برسیم، برای چه طیفی از مشتریان محصول تولید می کنیم، محصول ما در کدام منطقه از شهر یا کشور فروش می رود، اگر بیشتر بفروشیم آیا تولید می تواند همپای واحد فروش، حجم تولیدی خود را بالا ببرد، هدف ما از توسعه ی بازار چیست و … . فکر کردن به این مسائل باعث می شود که ناآماده وارد بازار نشویم و در دام اتفاقات پیش بینی نشده نیفتیم.
۳٫ پادشاه خیلی جدی گفت: «از نقطه ی شروع، آغاز کن و برو تا به نقطه ی پایان برسی؛ سپس می توانی توقف کنی.»
بازاریابی خوب بستگی به این دارد که شرکت شما بتواند فرایند خلاقی را تعریف و سپس اجرا کند. ابتدای این فرایند با تحقیقات بازار، یافتن فرصت ها و توسعه ی بازار آغاز می شود و تا لحظه ای که بازاریابی به فروش بیشتر و مؤثرتر تبدیل نشود، این فرایند از حرکت نمی ایستد. اشتباه برخی از واحدهای بازاریابی این است که در میانه ی راه متوقف می شوند و توپ را به زمین دیگر بخش ها می اندازند اما تأثیرگذاری بازاریابی زمانی موردقبول است که نتایج آن روی اعداد فروش دیده شود.
۴٫ «خیلی مطمئن نیستم که …» «پس حرف نزن»
شاید در ابتدا این پاسخ کمی بی رحمانه به نظر برسد اما واقعیت این است که در بازار امروز جایی برای شک و تردید و عدم اطمینان وجود ندارد. تصمیمات باید قاطع و بر پایه ی داده های دقیق باشند. یک لحظه تردید در حرکت کردن ممکن است ما را چندین قدم از رقبا عقب بیندازد همانطور که برداشتن قدم اشتباه ممکن است به قیمت حذف ما از بازار تمام شود. هر قدمی که برمی داریم، باید آنقدر با فکر، تدبیر، تحلیل و شناخت باشد که لحظه ای در مسیری که در آن پیش می رویم، تردید نکنیم.
۵٫ کنجکاوتر و کنجکاوتر
کنجکاوی باعث می شود که آلیس وارد لانه ی خرگوش شود و اتفاقات عجیب و غریب بعدی برایش رقم بخورد. بازاریاب و فروشنده اگر نسبت به اتفاقات درون سازمانی و برون سازمانی کنجکاو نباشد و سنسورهای حساسی نداشته باشد، نمی تواند به موقع عکس العملهای مناسبی از خود نشان دهد. کنجکاوی لازمه ی خلاقیت است و خلاقیت ضامن بقا در بازار رقابتی.
۶٫ به قوه ی تخیل خود بی توجه نباشید.
شاید مهم ترین درسی که می توانیم از آلیس در سرزمین عجایب بیاموزیم این است که ارزش قوه ی تخیل خود را درک کنیم و نسبت به آن بی توجه نباشیم. آنچه این اثر را جاودانه کرده است، همین پرداختن به قوه ی تخیل است. قوه ی تخیل آلیس او را وارد دنیای جدیدی می کند و اتفاقات کاملاً جدیدی را برای او رقم می زند. بنابراین به جای اینکه تخیلات خود را با عناوینی مانند دست نیافتنی و غیرمنطقی نابود کنیم، بهتر است به این فکر کنیم که چگونه می توانیم با تلاش بیشتر فاصله ی میان آنها و واقعیت را کمتر کنیم.